کو شراب کهنی تا برد از هوش مرا
که کشندم ز در میکده بر دوش مرا
یوسف من سر بازار چه گفتی به رقیب
از خدا ترس به هر کوچهٔ مفروش مرا
گله مند از دگری نیستم ای آفت جان
تو نمودی به خدا بی سر و سرپوش مرا
داغ بر داغ نهادی و شکایت نکنم
شاد از آنم که غمت ساخته گلپوش مرا
بعد ازین عشقری از من مطلب بیت و غزل
دیدنیهای جهان ساخته خاموش مرا
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->